بغض قناریها (از اکبر آزاد) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

 گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و

ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان

زخم دار است ٬  با ریشه چه می کنید؟
 
گیرم که بر سَرِ ِ این بام ٬ بنشسته در کمین پرنده ای
 
پرواز را علامت ممنوع می زنید
 
با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟
 
گیرم که می زنید ٬ گیرم که می برید 

 گیرم که می کشید 

با رویش نا گزیر جوانه چه می کنید؟ 

******* 

تمام بغض قناری ها ٬ صداتو ترسونده

اجاق ِ کینه ی پاییزی ٬  گل هاتو سوزونده
تو اون ستاره ی خاموشی ٬ که خواب تو رو برده

پیام سرخ شقایق ها تو قلب تو مرده

چشمهات مثه شب بارونی

دلت پر از غم پنهونی 
مثه پرنده ی زندونی

بخون به ناله ی دل 
مثال تیغ گل زردم 

یک شعر خسته ی پر دردم 

 ببین که قایق امیدم

 نشسته بی تو به گِل

غم غریب کدوم غروبی 
که عطر پاییز گرفته بوی تنت

نگاهت به سوی کدوم ستاره است 
که قلب پاره است ٬ به زیر پیرهنت

من و تو چلّه نشین این ٬ شب پر  اندوهیم 
من و تو سایه ی غمگین ٬ غروب رو بروییم

چرا به سفره ی ما دیگر

نشانی از نان نیست

به خاک غمزده ی شهرم 
نمی ز باران نیست..



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: تمام بغض قناریها
[ جمعه 6 بهمن 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب