...نان گندم دیگر خوب نیست 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

دیشب جوانی اهل روستای هانه گرمله، از توابع شهرستان پاوه در یکی از بیمارستان های کشور بر اثر سوختگی شدید جان داد. می توان گفت:

تقدیر بود. اتّفاق بود. سرنوشت بود. بدشانسی بود. عمرش به سر رسیده بود. خواست خدا بود و هزاران فلسفه ی دیگر..  ولی بگذارید کمی از نزدیک در این رخداد دقیق شویم:

جوان یاد شده مدتی پیش، با یک ماشین حامل سوخت قاچاق شب هنگام دچار آتش سوزی شد و سرانجام بر اثر سوختگی های شدید فوت کرد. این چکیده ی خبر است. شاید تمام فلسفه ها و توجیهات بالا نیز درست باشند. ولی.. ولی آیا می توانیم از از این پرسش کناره بگیریم که چرا باید این جوان سوخت قاچاق کند؟؟ آیا او نمی توانست در جایگاهی شایسته به کار و حرفه ای شرافتمندانه و البته با امنیت بیشتر اشتغال داشته باشد؟ خوب بگذارید منصف باشیم و بگوییم چرا می توانست ولی شاید نمی شد.. او سرشار از نیروی جوانی بود. سرشار از توان های نهفته و استعدادهایی بود که هر کدام شاید می توانست فرصتی برای ساختن یک زندگی کامل باشد.  پس می توانست. ولی چرا نمی شد؟ چرا ماجرای زندگی کوتاهش اینگونه به پایان رسید؟ و.. و پاسخ این پرسش ها را کجا باید جُست؟ در روزنامه؟ در تلویزیون؟ در ماهواره؟ در میزگردها؟ در مجلس؟ در دولت؟ در گاوصندوق های سوییس؟ در قانون؟ در تاریخ؟ در فرهنگ؟ در اقتصاد؟ در سیاست؟ در مذهب؟ در تعصّب؟ در شعار؟ در دشمنی با جهان؟ در انرژی هسته ای؟ در گرانی؟ در بیکاری؟ در اعتیاد؟ در گرسنگی؟ در فساد اداری؟ در دزدی های هزار میلیاردی؟ در دروغ؟ در مدرسه؟ در دانشگاه؟ در کجا؟؟؟ در کجا باید جست؟؟

آری.. دیشب یک نفر مرد

ولی قیمت نان گندم چند برابر شده است و

دیگر خوب نیست.. نیست.. نیست..

منابع عکس ها:

http://www.fardanews.com

makoran.blogsky.com

http://www.torkiye.com

http://zahedan.irna.ir

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: فقر
[ جمعه 12 خرداد 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب