یار مهربان۱ (از ش ش شب) 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

در طول تاریخ کمتر کسی از عامه ی مردم – در اینجا بیشتر ایرانیان مسلمان- و حتی جمع آنهایی که اندیشمند و دارای مدارجی از علم و دانایی بوده اند؛ این کتاب را بی طرفانه و با هدف درک و فهم مطالب آن و بدون جهت گیری های خاصّ اعتقادی مورد مطالعه قرار داده و خوانده اند. در حالیکه یکی از معانی خود واژه ی قرآن «خواندنی» است؛ بسیار کم بوده اند آنهایی که با نیت فهم آیات این کتاب بدان رجوع نموده و ان را «بخوانند». دلایل این گفته را با نگاهی به تاریخ و فرهنگ گذشته و حال می توان یافت. اصولاً در این مورد می توان آنهایی را که به این کتاب روی آورده و لای صفحات این کتاب را گشوده اند؛ به چند گروه زیر تقسیم بندی نمود:

۱- آنهایی که صرفاً به منظور کسب ثواب و اجر معنوی و لزوماً نه همراه با درک مطالب قرآن، به خواندن یا تورّق آن پرداخته اند. دو دلیل عمده ی این گونه خواندن قرآن عبارتند از:

-    به عربی نوشته شدن قرآن و اصرار فقیهان در یادگیری شیوه ی صحیح خواندن آن بدون توجه به معنا، که در سرزمین ها و کشورهایی که دارای زبانی غیر از عربی می باشند – همچون ایران – عامل مهم و سدّ نفوذناپذیری در ورود به حوزه ی درک مطالب قرآن بوده است.

-    تأکید فراوان و بیش از حد فقیهان و عالمان دینی بر جنبه ی قدسی و ایمانی قرآن به عنوان رکن اساسی ایمان و اسلامیت، در مقایسه با میزان تأکید ایشان بر فهم توده ی مردم در خصوص معنای آیات قرآنی. این تأکید بیش از حد و پافشاری، منتج به فرهنگ و ذهنیت عجیبی در بین مردم گردیده به طوریکه به عنوان مثال صرف وجود قرآن را در هر خانه، کافی و وافی به مقصود دانسته و آن را موجب نزول برکات و جذب حسنات و اجر اخروی برای اهالی خانه می دانند. همچنین پر رنگ شدن قدسیت قرآن و لزوم سخت گیری در رعایت آداب احترام فیزیکی نسبت به آن –همچون لزوم با وضو نزدیک شدن و خواندن آن یا قرار دادنش در بالای سایر کتب و پیچیدن در پارچه ای تمیز و معمولاً سبز رنگ- تا بدانجا رسیده است که بسیاری از اینکه بخواهند به قرآن نزدیک شوند و احیاناً نگاهی به سطور آن بیاندازند؛ در خود احساس گونه ای خوف و سانسور شخصی نموده و بر این گمانند که شاید وضعیت شایسته ای برای پرداختن بدان نداشته باشند.

۲- آنهایی که قرآن را به منظور از بر کردن آیات آن می خوانند. نظر به اهمّیتی که از گذشته تا کنون دانستن قرآن و از حفظ بودن آن در بین مردم داشته و دارد؛ کم نبوده و نیستند کسانی که با هدف کسب جایگاهی در بین توده ی مردم، اقدام به حفظ کردن آن نموده و برای خود قرب و منزلتی در بین صاحبان قدرت و توده ی مردم فراهم ساخته اند و از مزایا و امتیازاتی برخوردار گردیده اند. البته بدیهی است که بسیاری از اینگونه افراد در باطن خویش نیز احساس رضایتی از بابت دریافت اجر معنوی و الهی داشته اند. ولی در مجموع نکته در این است که ایشان نیز هیچگاه در اندیشه ی فهم مطالب و معنای آیات قرآنی که حفظ نموده اند، نبوده و البته هنوز هم نیستند. امروزه نیز در سیستم آموزشی ایران، به وضوح موارد متعددی از این مسابقات قرآنی را که در آنها دانش آموزان وادار به حفظ آیات و سوره های قرآن و دیگر متون مذهبی می شوند؛ می توان دید.

۳- آنهایی که به منظور هنرنمایی در زیبا خواندن قرآن و احیاناً تأثیرگذاری بیشتر بر شنوندگان از نقطه نظر موسیقیایی، رو به سوی خواندن قرآن آورده اند. شاید بتوان به جرءت گفت که از میان تمام ادیان و باورهای مذهبی جهان، دین اسلام بیشترین اهمیت را به زیبا خوانی کتاب مقدّس خود یعنی قرآن داده است به طوریکه این زیباخوانی به صراحت یکی از ابزارهای ترویج دین قلمداد شده است. سعدی در ضمن حکایتی در گلستان، از قول رهگذری که صدای ناهنجار یک قاری قرآن را می شنود، خطاب به او می گوید:

قرآن تو گر بدین نمط خوانی               ببری رونق مسلمانی

و یا مولوی در یکی از داستان های مثنوی معنوی، از قدردانی یک نفر غیر مسلمان از یک قاری بدصدا سخن به میان می آورد که گویا دخترش را که مایل به مسلمان شدن بوده، با صدای بد خویش؛ از مسلمان شدن منصرف گردانیده است. در هر حال پیداست که در اینجا نیز بحث بر سر معنا و مفهوم مطالب قرآن نیست بلکه زیبا خواندن قرآن است که اهمیت دارد.

۴- آنهایی که قرآن می خوانند تا برای اثبات تز خود دلیل یا دلایلی بیابند. شاید از بین تمام آنهایی که قرآن می خوانند؛ این دسته ی اخیر تنها کسانی باشند که اندکی از ظواهر گذشته و در پی دریافت معانی قرآن هستند. ولی با این حال هرگز نمی توان مطالعه ی این کسان را نیز مطالعه ای محقّقانه و آزاداندیشانه دانست. چرا که اینان یا کسانی هستند که ابتدا به ساکن باورمند به حقّانیت قرآن بوده و از سر ایمان در پی اثبات حقانیّت قرآن و یا برداشت و تفسیر خاصّ خود از اسلام هستند و یا ابتدا به ساکن هیچ باوری به آن ندارند و اینان نیز به دنبال اثبات نظریه ی خویش در خصوص قرآن و اسلام می باشند. در هر صورت آشکار است که چنین مطالعه ای نیز نمی تواند به نتیجه ی معقول و مقبولی از نظر منطقی منتهی شود.

بنابراین در مجموع به این نتیجه می رسیم که قرآن تاکنون آنچنان که باید کمتر مورد مطالعه ای بی طرفانه قرار گرفته است و اینجاست که لزوم رجوع به این کتاب مهم و تأثیرگذار برای هر فرد مسلمان احساس می شود. اکنون شاید پرسشی مطرح گردد که: آیا مگر این تحلیل را در خصوص دیگر ادیان و کتاب های مقدّس نیز نمی توان به کار برد؟ در پاسخ باید گفت که صد البته اینگونه است ولی آنچه که در آغاز هزاره ی سوم ضرورت بیشتر موضوع را در رابطه با اسلام و قرآن به اثبات می رساند؛ پاره ای ابهامات و معضلات فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی همچون بنیادگرایی اسلامی، وضعیت زنان، اختلافات شدید مذهبی و فرقه ای و در کل سیمای تأسف بار کشورهای اسلامی است که در مجموع آنها را در ردیف عنوان حقارت بار جهان سوم و عقب افتاده یا با یک درجه تخفیف، کشورهای در حال توسعه قرار داده و باقی گذاشته است.

البته در این نوشتار، منظور بیشتر ایران و ایرانیان بوده است. اینان قرآن نمی خوانند. نوشته های کتابی که برایشان در حکم کعبه ی دوم است برایشان نامعلوم است. این ایرانیانی که وقتی یک بطری شیر می خرند، نخست به تاریخ ساخت و انقضای آن می نگرند؛ چون به سلامتی اشان اهمیت می دهند؛ از محتویات مهمترین کتاب فرهنگی خود بی اطّلاع اند و تنها آن چیزهایی را از آن می دانند که افراد معدودی با عناوین فقیه و عالم دینی و مجتهد و مفسّر برایشان گفته اند و پیداست که این افراد نیز هیچ یک، دیدگاه و برداشت آن یک را نپذیرفته و برای خود پیروانی خاصّ خویش گرد آورده است و این یعنی ده ها و شاید هم صدها فرقه و مذهب که اختلافاتشان با یکدیگر بارها به دشمنی های پنهان و بعضاً جنگ و خونریزی های فرقه ای کشیده شده است. و اینها همه غیر از آن سوء استفاده هایی است که عالم نمایان از جهل و بی دانشی و پیروی کورکورانه ی مردم در طول تاریخ نموده و دست یغما بر دارایی های فکری و مادیشان گشوده اند.

البته هرگز نباید از این تحلیل چنین برداشت کرد که گویا نگارنده در پی یکسان سازی باورها و اندیشه هاست و یا در جستجوی شاهراهی است که به وحدت فکری منتهی شود(همان چیزی که اکنون برخی از مدّعیان روشن فکری یا در پی آنند و یا مدّعی دست یافتن به آن). چرا که اینجانب شخصاً و بر طبق دیدگاه های فلسفی خاصّ خود، بر این گمانم که اساساً وحدت فکری نه تنها ممکن نیست بلکه در تضاد با بقا و موجودیت انسان است. ولی آنچه که در نگاهی کلّی به اختلافات فرق و مذاهب به چشم می آید؛ این است که ایشان هر یک خود را بر حق دانسته و دیگران را متّهم به گمراهی و کفر می نماید و بدینسان هماره در حال شعله ورتر ساختن آتش کینه توزی ها و نابود کردن آسایش و رفاه این جهانی ساکنان زمین اند.

پس در مجموع شاید رجوع به قرآن و مطالعه ی بی طرفانه ی آن به منظور فهمیدن و درک نکات و دقایق آن، آغاز خوبی باشد برای روی آوردن ما به کتاب و کتاب خوانی و زدودن غبار جهل و نادانی از رخسار زندگی امروز ما..

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: معرفی کتاب
[ شنبه 27 اسفند 1390 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب